ازمایشگاهی که من در آن هستم، کنار استادهاست (یعنی فقط استادها و دانشجوهایی که در این طبقه کار میکنند به این قسمت دسترسی دارند) و چون استادهای خانم در این طبقه زیاد هستند، ناهارخوری باصفایی داریم که پر از گلدان است. در این ناهارخوری، یک مایکرویو برای گرم کردن غذا و یک یخچال هم داریم. اولین باری که در یخچال را باز کردم، باورم نمیشد که این همه خوراکیهای مانده آنجا پیدا کنم. وقتی از کثیفی یخچال به بچه های طبقه های دیگر شکایت کردم، تازه فهمیدم که طبقه ما تمیزترین یخچال را دارد (باز هم به علت زیاد بودن خانمها). بعد از یک ترم دیدم که کسی قرار نیست به حال این خوراکیها فکری بکند، این بود که خودم دست به کار شدم. باز هم باورم نمیشد، ولی کلی خوراکی با تاریخ انقضای قدیمی (حدود ۲۰۰۵) دور ریختم.
یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
تقدیم به ابرپیمای عزیز: http://cloudappreciationsociety.org/version2/wp-content/uploads/2009/08/09aug-high.jpg
پاسخحذفhttp://cloudappreciationsociety.org/version2/wp-content/uploads/2009/05/09-june-high.jpg
راه رفتن روی این ابرها، چه کیفی باید داشته باشه!
پاسخحذف