سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

سالگرد

یک سال از آمدن من به شیکاگو می‌گذرد و من دو احساس متناقض دارم. وقتی‌ یاد خانواده و دوستانم می‌افتم، احساس می‌کنم که چند ساله که ندیدمشون ولی وقتی‌ به دانشگاه و کارهایی که باید اینجا انجام بدهم فکر می‌کنم، حس می‌کنم که یک سال چقدر زود گذشت! در این یک سال، تجربه‌های جدیدی داشتم. محیط جدید، دوستان جدید، فرهنگها و ارتباط‌های متفاوتی که از آنها خواهم نوشت.

امسال پاییز طولانی تر‌ی داشتیم و زمستان دیر از راه رسید. دیروز شهر برای اولین بار با برف سفیدپوش شد و من یاد پارسال، زمانی‌ که هواپیما روی شهر سفیدپوش رسید افتادم و حرف مسافر کناریم که گفت: میدونی که شیکاگو چقدر سرده و من گفتم آره، میدونم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر