شنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۰

حال و احوال این روزها

تولد وبلاگم و تولد خودم آمد و رفت. یه هدیه خیلی‌ خوشگل گرفتم. یه ددلاین روز بعد از تولدم داشتم. امشب هم یه ددلاین دیگه داشتم. امیدوارم که هر دو تا مقاله‌ام قبول بشه. مقاله اولی‌ برای کنفرانس تو یونان که البته من خودم نمیتونم برم، ولی‌ دومی‌ سیاتل برگزار می‌شه. یه ورکشاپ هم هست که برگزارکنندگانش کسانی‌ هستن که من مقاله‌هایشان را می‌خوانم برای تزم. برای حرف زدن با آن آدم‌ها می‌خواهم بروم آنجا!

عروسی دو تا از دوستهای خوبمان رفتیم که خیلی‌ هم باحال بود. عروس و داماد ایرانی‌ هستن و اینجا با هم آشنا شدن. هر دو هم دانشجوی دکترا هستن. من هم از فرصت استفاده کردم و یک جفت کفش پاشنه بلند مشکی‌ خریدم که خیلی‌ هم دوستشان دارم. با اینکه پاشنهاش بلنده و نازک، ولی‌ راحته و تمام مدت عروسی پام بود. یک شب هم رفتم دیدن دوست همکلاسیم که پارسال فارغ‌التحصیل شد. ماه‌ها بود که ندیده بودمش. شب هم پیشش موندم و کلی‌ حرف زدیم و دلی‌ از عزا در آوردیم!

ساعت دیگه ۳ نصف شبه و من دیگه نمیتونم چشمم رو باز نگاه دارم.

۲ نظر: